![]() نگاهی به موضوع خودکشی کودکان
تاریخ انتشار: 26 نوامبر ماه 20
|
در اسناد بین المللی حقوق کودک، روز 19 نوامبر برابر با 29 آبانماه به عنوان روز جهانی پیشگیری از کودک آزاری ثبت شده است. آزارهایی چون نادیده گرفتن(غفلت)، وارد کردن آسیب فیزیکی، آزارهای عاطفی، سوءرفتارهای اخلاقی و جنسی و نظایر آن که به لطف آموزشهای جدید، بیش از گذشته کودکان نسبت به انواع و نحوهی مواجهه با آنها آگاه شدهاند.
در کنار این خشونت و آزارهای وارد شده از سوی خانواده، محیط اجتماعی و گروه های همسالان، در طی سالهای اخیر شاهد آمار بالایی از خودکشی در اشکال گوناگون بین کودکان و نوجوانان بوده ایم. موضوعی که به دغدهای جدی بین فعالان حوزه کودک و نوجوان و روانشناسان و مددکاران اجتماعی بدل شده و پیچیدگیها و علل مخصوص به خود را دارد.
در طی سالهای اخیر اخبار داخلی ایران از افزایش آمار خودکشی بینِ دختران و پسرانی حکایت میکند که بجای نشستن بر سر کلاس درس و بهرهمندی از حق آموزش رایگان – همانطور که در پیماننامه حقوق کودک به آن اشاره میشود- ناگزیر از کار کردن، خانه نشینی یا ازدواج های زودهنگام و در نهایت ترک تحصیل بودهاند. عواملی که خود به تنهایی زمینهساز به خطر افتادن سلامت روان آنها شده و آنها را در معرض انواع اضطراب و تنشهای بیمارگونه و آسیب زا قرار میدهد.
براساس آمار رسمی از آغاز سال ۹۴ تاکنون ۱۲ دانشآموز زیر ۱۸ سال بر اثر خودکشی درگذشتهاند. این درحالی است که در سال جاری تنها در یک روز خبر خودکشی پنج کودک، نوجوان و جوان بین سنین 11 تا 22 سال در خبرگزاریهای داخلی گزارش میشود. بنابر آمار رسمی پزشکی قانونی ایران در سال 98 رتبهی دوم اقدامکنندگان به خودکشی را نوجوانان و جوانانی در حدفاصل 15 تا 24 سال به خود اختصاص داده اند.
با شروع پاندمی کرونا با موج جدیدی از آمارهای خودکشی در میان کودکان، نوجوانان و جوانان مواجه شدیم. تنها در این دورهی پاندمی چندماهه، سه نوجوان و جوان 15، 17 و 22 ساله در نیشابور، یک کودک 11 ساله در همدان، یک دانش آموز 13 ساله در ارومیه و یک کودک یازده ساله اقدام به خودکشی کرده اند. اعدادی که تنها چند رقم ساده نیستند، بلکه نمادی از جانهای عزیزی هستند که در تمامِ متونِ قانونی و حقوقیِ همهی کشورها “کودک” نامیده میشوند، جانهایی که از فرط استیصال، نومیدی و اندوهِ چاره را در پایان دادن به هستی خود دیدهاند.
تحلیل این خودکشیها به عنوان یک آسیب اجتماعی در کشور ما، درحالیکه با فقدان جزئیات آماری روبهرو هستیم، چندان ساده بهنظر نمیرسد. اما می توان به علل احتمالی منجر به رفتارهای تخریبگرانه و آسیبرسان در گروه کودکان و نوجوانان بطور مختصر اشاره کرد:
براساس آرای جامعه شناسان و روانشناسان فعال در این حوزه، نومیدی، یاس و افسردگی یکی از اساسیترین عوامل اقدام به خودکشی در میان کودکان، نوجوانان و جوانان است. ناامیدی و اضطراب میتواند ناشی از عواملی چون: مورد خشونت واقع شدن، تجربهی آزارهای جنسی و عاطفیِ دوره کودکی، عدم سازگاری مناسب در مواجهه با تغییرات شدید، سابقهی بیماریهای روانی مثل افسردگی و اسکیزوفرنی، سوء مصرف مواد مخدر و الکل، طلاق یا تجربهی فقدان عضوی از اعضای خانواده، شکستهای عاطفی، احساس خشم ناگهانی و خارج از کنترل و عوامل متعدد دیگری باشد. این عوامل هریک به تنهایی یا در ترکیبی چندگانه میتواند در تصمیم به خودکشی کودک و نوجوان نقشی اساسی ایفا کند.
بنابراین ایجاد بستر حمایت و امنیت روانی کودکان و نوجوانان و دریافت توجه کافی از سوی خانواده نقش مهمی در کاهش تنش و استرسهای این دوره سنی و بالطبع آرامسازی روان کودکان و نوجوانان دارد. از عوامل دیگر زمینه ساز رفتار خودتخریبگر این گروه سنی می توان به عدم پذیرش و طرد، قلدری یا زورگویی از سوی گروه همسالان اشاره کرد.
ازدیگر سو ، حضور درفضای مجازی به مدد امکانات جدید تکنولوژیکی و دسترسی آزاد کودکان و نوجوانان به انواع سایت ها و اپلیکیشن ها بستر دیگری برای بروز رفتار خودتخریبگرانه برای آنها فراهم ساخته است که نیازمند مدیریت و کنترل آگاهانهی بزرگسالان آنهاست.
اما در بررسیِ چراییِ افزایش هولناک این آمارهای خودکشی، علاوه بر فقر مادی که منجر به توزیع نابرابر فرصتها و دسترسیها و اساسا شکل گیریِ دوگانهی طبقهی محروم، مطرود و حاشیه نشین، در کنار طبقه برخوردار، مرفه و مرکزنشین میشود، نمیتوان بهویژه نقش ساختار ناکارآمد آموزش را نادیده گرفت. ساختاری که به جای فراهم آوردنِ امکانی برای تجربهی فراگیریِ توأم با شادی، بازی و سرخوشی، بیش از همه کودکان رادر رقابتِ برنده-بازنده و موفقیت-شکست درگیر میکند. این دوگانهی فرساینده، احساسِ به قدر کافی خوب/باهوش/موفق نبودن را در رقابت با همسالان، چنان در کودک تقویت میکند که در نهایت، حاصلِ کار تنها بارِ روزافزون و خردکنندهی احساسِ یأس و گناه و عجز بر شانههای روانِ کودکی است که مطلقا تواناییِ تحملِ چنین بارِ دشواری را ندارد.
با شروع پاندمی کرونا و تغییر بستر آموزشی کودکان از فضای مدرسه به فضای مجازی و لزوم دسترسی به تبلت و گوشی هوشمند برای استفاده از امکانات آموزشی، گویی نابرابریهای فرهنگی-اقتصادی میان دانش آموزان چشمگیرتر شده و همین امر در بروز احساسات منفی چون تنفر، خشم، افسردگی و اضطراب تاثیرگذار بودهاست. واقعیت آن است که علی رغم تلاش نهادهای فعال در حوزهی کودک برای برگزاری کمپین های گردآوریِ گوشی، تبلت و کامپیوتر برای کودکان طبقات کمتر برخوردار، آمار این کودکان محروم از امکاناتِ آموزشِ مجازی چنان بالاست که تا زمانی که دولت و نهادهای وابسته به آن بودجه، تکنیک و ابزارهای لازمِ شیوهی نوین آموزشی را فراهم نکنند تغییری جدی در بهبود شرایط این کودکان اتفاق نخواهد افتاد. از دیگرسو نقش کلیدی آموزش مهارت های فردی و اجتماعی از جمله، عزت نفس، مدیریت بحران، حل مساله ، شناخت احساسات، مدیریت خشم و مواردی ازین دست را در فرآیند توانمندسازی کودکان و نوجوانان نمیتوان نادیده گرفت.
در حال حاضر آموزش مهارتهایی چون مدیریت استرس و خشم، تقریبا در هیچ مدرسه دولتی وجود ندارد و اگر باشد هم، به شکلی عقیم و کارشناسینشده در حال انجام است. کارشناسانی که به این کار گماشته شدهاند یا نابلدند و یا بخاطرِ حقوق ناچیزشان، انگیزهای برای آموزش دقیق مهارتها ندارند. تا زمانی که خدمات روانشناسی و مشاورههای لازم برای همهی کودکان بویژه کودکان با محرومیتهای اقتصادی فراهم نباشد، مهارت های زندگی بعنوان یک واحد جدیِ آموزشی در مدارس دولتی توسط متخصصان آموزش داده نشود و شکافِ طبقاتی با سرعت فعلی آن گسترش یابد، خشم، رنج و درماندگیِ ناشی از نابرابری و فشارها همچون تودهی بدخیم و دردآوری روز به روز بزرگتر و مواجعه با آن دشوارتر خواهد شد.
حال سوال اینجاست که ما بعنوان فعالان و دغدغهمندان حوزه کودک چه اقداماتی میتوانیم و میبایست انجام دهیم؟ در وهلهی نخست آنها را به ابزار مهارت زندگی مجهز کنیم. آموزش ویژهی مهارتهایی از جمله: تابآوری اجتمایی، مدیریت خشم و حل مساله در شرایط دشوار از سوی متخصصان مورد وثوق کودکان میتواند نقشی اساسی در پیشگیری از خودکشی این گروه سنی داشته باشد. از دیگر سو بطور همزمان خانوادهها را آگاه ساخته و آموزش دهیم. آموزش روشهای صحیح فرزندپروری به والدین و دیده شدن مسائل کودکان و نوجوانان از سوی خانواده که اولین و مهم ترین پایگاه اجتماعی شدن فرد است، برخورد محترمانه با فرزندو پرهیز از سختگیری و کنترلگریهای افراطی میتواند از روشهای دیگر پیشگیری ازین آسیب اجتماعی باشد. خانوادهها و نهادهای آموزشی زیربط میبایست مهارتهای خودمراقبتی را در کودکان و نوجوانان با مددگرفتن از متخصصان این حوزه پرورش داده و این افراد را در فرآیند تصمیم گیریهای جمعی و هر فعالیت گروهی دیگری در جامعه همسالان و اعضای خانواده شریک کنند، احساسِ مفیدواقع شدن، موردِ شنیدهشدن ودیدهشدن را به کودکان داده و دربرابرِ اشتباهات فرضی، بجای سرکوب و تحقیر، آنها را حمایت کنند. شرایط تفریح و فعالیت های جسمیِ سالم را برای آنها مهیا کرده و چشمِ بینا و گوشِشنوا دربرابر نیازها و خواسته های معقولِ آنها داشته باشند و در نهایت جامعه نیز به نوبهی خود آنها را بعنوان شهروندانی مستقل و داری ایده و مسئولیت و افرادی ارزشمند بشمارد. به امید روزی که کودکانمان بدون ترس از قضاوت، غفلت یا برخوردهای خصمانه امکان زیستی سالم و امن را در خانواده و جامعه خود داشته باشند.
سمیه امیری (پژوهشگر حوزه کودک)
|
![]()
کلیه حقوق مادی و معنوی این وب سایت مربوط به گروه تلاشگران (شبکه یاری کودکان کار و خیابان) است. |
نیرو گرفته از وردپرس فارسی |
آمار بازدید
|